عرفان عرفان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

عرفان قشنگترین بهانه زیستن

گردش

سلام شیرین ترین بهانه زنده ماندنم عزیزم بابایی جدیدا خیلی حواسش به گردش کردن وبازی کردن شماست دیروز صبح از سرکار زنگ زد وگفت نهار درست نکن وظهر میام دنبالتون میریم بیرون نهار میخوریم وبعد هم عرفان تاهوا خوبه یکم میبریم تو تاب وسرسره ومن هم اطاعت کردم وظهر بابایی اومد رفتیم نهار گرفتیم ورفتیم پارک خوردیم ودور برمون حسابی گربه وکلاغ جمع شده بود وشما هم حسابی ذوق کرده بودی من براشون کباب مینداختم شما هم صبر میکردی بیان بخورن وبعد میدویدی دنبالشون اینم چندتا عکس شکار لحظه ها وبعداز نهار ودنبال کلاغ دویدن رفتیم تو محوطه بازی   جدیدا خودت تنهایی از پله ها میری بالا واز سرسره میای پایین ...
20 آبان 1392

بای بای پوشک

سلام گل پسر مامان این پست را باید 1ماه پیش برات میذاشتم اما به خاطر خرابی کامپیوتر وپر شدن اوقات من با شما یکم تنبلی کردم والان گذاشتم چند وقتی بود تصمیم داشتم از پوشک بگیرمت ولی احساس میکردم فعلا امادگیش نداری خلاصه یکروز باهم رفتیم بیرون ومن یه بسته برچسب برات کرفتم ویهویی با خودم گفتم خوبه به این بهانه از پوشک بگیرمت وبهت گفتم اگه بری دستشویی جیش کنی یه دونه هاپو میچسبونیم وتو هم کلی ذوق کرد خلاصه که روزها کامل باز بودی وهر موقع جیش داشتی میدویدی میگفتی <لیا جیش هاپو بچمونیم> ودیگه جیش نکردی وهمون روز مامان اشرف بهم گفت بچه را دوهوا نکن دیگه شبها هم مای بیبی نکن ومن گفتم نه هنوز از روزهاش مطمین نشدم واز بس مادری اصرار کرد تص...
18 آبان 1392
1